پروفسورها

هر چی را که دوست داشته باشید می توانید در اینجا پیدا کنید

پروفسورها

هر چی را که دوست داشته باشید می توانید در اینجا پیدا کنید

مرگ به‌همگی ما لبخند می‌زند، تنها کاری که می‌توان انجام داد این است که لبخندش را با لبخند پاسخ گوییم. "اورلیوس"

طبقه بندی موضوعی

۱۰۷ مطلب با موضوع «پزشکی» ثبت شده است

۲۴دی
 
من هیچ وقت به درد هیچ کاری نمیخورم

پیدا کردن مقالاتی درباره ی عادات خوب یا شعارهای انگیزشی افراد موفق کار سختی نیست. اما چنین مقالاتی با تمام جذابیت و فوایدی که دارند، تنها نیمی از داستان را روایت می کنند.


بسیاری از مردم آنها را می خوانند و به جای آنکه الهام بگیرند احساس شکست و سرافکندگی پیدا می کنند و مدام با خود می گویند «من هیچوقت نمی توانم مثل آنها باشم. آنها خیلی متعهد تر از من هستند». به این می گویند گفتگوی درونی منفی نگرانه. همه ی ما هر از گاهی چنین گفتگوهایی با خودمان داریم.


ما حد اقل می توانیم چهار نمونه گفتگوی درونی شناسایی کنیم: گفتگوهای درونی فیلتر کننده، شخصی ساز، فاجعه ساز، و قطبی ساز. چند نمونه از برخی چیزهایی که ممکن است با خودمان تکرار کنیم را می توانید در ادامه بخوانید. توجه داشته باشید که این مکالمات درونی، ما را از مسیر موفقیت دور می کنند.

Mahdi_turkoglu
۰۸دی
Mahdi_turkoglu
۲۴مهر
 
میگرنی‌ها! از این خوراکی‌ها فاصله بگیرید

فکر می‌کنید بی‌دلیل و بی‌هیچ بهانه‌ای سراغ‌تان می‌آید و با هیچ راهی هم دست از سرتان برنمی‌دارد. اگر شما هم درد‌های میگرنی را تجربه کرده ‌باشید، احتمالا پس از چند سال از سماجت و وقت‌نشناسی‌شان کلافه می‌شوید و اینکه هیچ دارویی نمی‌تواند جلوی بروز این دردها را بگیرد، ناامید و خسته‌تان می‌کند.

دردهای میگرنی اغلب با بهانه‌های مشخصی سراغ شما می‌آیند و بیشتر از آنکه با درمان‌های دارویی از بین بروند با رعایت برخی توصیه‌های ساده می‌توانید از شرشان خلاص شوید.

چطور درد می‌کشید؟

بیشتر کسانی که برای سردرد به مطب پزشکان مراجعه می‌کنند، بیماران مبتلا به میگرن هستند و بسیاری از این افراد وقتی حمله درد را تجربه می‌کنند اصلا نمی‌توانند کاری انجام دهند و حتی فعالیت‌های عادی روزانه‌شان مختل می‌شود. سردرد‌های میگرنی آرام‌آرام شروع می‌شود و پس از گذشت حدود نیم‌ساعت شدت می‌گیرد. شیوه‌ای که افراد این دردها را تجربه می‌کنند یکسان نیست و حتی در یک فرد می‌تواند هر بار با شکل تازه‌ای خودش را نشان دهد. گاهی دردها یکطرفه هستند و گاهی هم فرد در حمله میگرن درد را در دوطرف سرش احساس می‌کند اما چیزی که اغلب میگرنی‌ها از آن شکایت می‌کنند، احساس نبض زدن شدید در قسمتی از سر است. سردردهای میگرنی ضربان‌دار هستند و فرد در سرش احساس نبض می‌کند.

حال‌تان خراب‌تر هم می‌شود

آزار دردهای میگرنی به همین‌جا محدود نمی‌شود. وقتی درد شدت می‌گیرد، تهوع و استفراغ هم سراغ میگرنی‌ها می‌‌آید و حتی نور طبیعی که از پنجره به اتاق می‌تابد هم می‌تواند حال‌شان را بدتر کند. در بسیاری موارد ترس از نور و نورگریزی یکی از نشانه‌های بروز این دردهاست و پرهیز از سر و صدا و پناه بردن به جاهای تاریک و ساکت هم اتفاق دیگری است که میگرنی‌ها آن را زیاد تجربه می‌کنند. آنها باید کمتر در معرض نور آفتاب یا هر منبع نوری شدیدی قرار بگیرند حتی فلش عکاسی هم می‌تواند ‌باعث بروز دردهای میگرنی باشد.

بخوابید؛ همین!

یکی از مهم‌ترین و موثر‌ترین درمان‌ها برای افرادی که دچار درد میگرنی می‌شوند خواب است. این افراد می‌توانند یک مسکن مصرف کنند و بخوابند تا دردشان برطرف شود و پس از چند ساعت پناه بردن به اتاقی ساکت و تاریک، با بیدار شدن از خواب حال بهتری هم داشته باشند. واقعیت این است که برای میگرن درمان قطعی وجود ندارد و بیشتر درمان‌ها کنترل‌کننده است. اما آنچه بیشتر از درمان‌های دارویی می‌تواند به بهبود این افراد کمک کند، عمل‌کردن به توصیه‌های غیر دارویی است. الگوی خوابی که این افراد رعایت می‌کنند در کاهش یا افزایش دردهای‌شان موثر است. درست است که میگرن با کم‌خوابی تشدید می‌شود اما خواب زیاد هم می‌تواند درد میگرنی‌ها را بیشتر کند.

روان‌تان را آرام کنید

اگر شما هم مبتلا به میگرن باشید هر فشار روانی کوچکی هم می‌تواند به دلیلی برای آغاز دردهای‌تان تبدیل شود. به همین دلیل برای کنترل این سردردها، کاهش استرس‌ها و تنش‌ها برای میگرنی‌ها ضروری است. اگر احساس می‌کنید به محض مواجه شدن با شرایطی خاص دردتان شروع می‌شود، برای کم کردن تنش‌های محیطی که در آن قرار می‌گیرید، کاری کنید و اگر هم کاری از دست‌تان برنمی‌آید، سعی کنید تا جایی که می‌توانید از آن اجتناب کنید.

‌دردهای میگرنی,میگرن


گرسنگی باعث آغاز یا تشدید سردرد میگرنی‌ها می شود.

کورتون دوای شما نیست

دردهای میگرنی آنقدر کلافه‌کننده هستند که مبتلایان‌شان همیشه مثل یک داروخانه سیار، یک عالمه قرص رنگارنگ در کیف‌شان دارند و گاهی ادعا می‌کنند قرص‌ها نمی‌توانند حال‌شان را بهتر کنند و چاره‌ای جز تزریق آمپول‌های مسکن و ضدالتهاب برای‌شان باقی نمی‌ماند. اما برای کنترل درد، این افراد می‌توانند از مسکن‌های ضعیف مثل استامینوفن کمک بگیرند و اگر تاثیر مطلوب را مشاهده نکردند، سراغ گزینه‌های قوی‌تر بروند.

ایبوپروفن مسکنی است که خاصیت ضدالتهابی دارد و میگرنی‌ها می‌توانند با استفاده از آن دردشان را کمتر کنند. اما برخلاف تصور بسیاری از بیماران داروهای کورتونی مثل آمپول دگزامتازون برای این افراد توصیه نمی‌شود. تنها اگر فردی در طول سه ماه، بیشتر از 15 روز در هر ماه احساس درد کرد و به عبارت دیگر به سردرد مزمن دچار شد، ممکن است برایش داروهای کورتون‌دار تجویز شود و هیچ پزشکی به همه میگرنی‌ها مصرف چنین داروهایی را توصیه نمی‌کند.

نکند معتاد شده باشید

مشکلی که بسیاری از این افراد با آن دست و پنجه نرم می‌کنند، از سوء‌مصرف داروها ناشی می‌شود. درحالی که بیماری که از سردرد مزمن رنج می‌برد تصور می‌کند با مصرف مسکن بیشتر می‌تواند حالش را بهتر کند ‌اما وارد سیکل معیوب می‌شود و با مصرف بیش از اندازه مسکن باعث می‌شود که تاثیر دارو کمتر شود و دچار عوارض ناشی از سوء‌مصرف آن شود. شاید اگر یک میگرنی باشید، حتی با وجود این توصیه‌ها وقتی با دردهای کلافه کننده روبه‌رو می‌شوید باز هم دست به دامان هر دارویی شوید و حتی بیشتر از یک دارو را در روز مصرف کنید اما اگر از این قرص خوردن‌های بی‌اثر خسته شده‌اید به توصیه ما توجه کنید و در قدم اول سعی کنید با توصیه‌های غیردارویی گفته شده حال‌تان را بهتر کنید و تا جایی که می‌توانید مصرف دارو را به عنوان آخرین راه امتحان کنید. اگر این توصیه‌ها را جدی بگیرید، می‌توانید تا اندازه زیادی دردهای میگرنی‌تان را کمتر کنید. اما از آنجا که همه عوامل ایجاد کننده سردرد میگرنی در کنترل شما نیستند، ‌ممکن است باز هم گاهی دچار این دردهای نبض‌دار شوید.

با رعایت این اصول می‌توانید پزشک خانواده خود باشید:

آداب غذا خوردن میگرنی‌ها

گرسنگی سردرد میگرنی‌ها را آغاز یا تشدید می‌کند اما اگر هر روز آداب ساده‌ای را برای غذا خوردن رعایت کنید، خیلی زود از شر سردردهایی که هر هفته کلافه‌تان می‌کنند راحت می‌شوید. پس اگر نمی‌خواهید این دلیل بی‌آنکه انتظار داشته باشید سرتان را به درد بیاورد، توصیه‌های ما را جدی بگیرید.

1. وقت شناس باشید

برای پیشگیری از چنین دردهایی باید وعده‌های غذایی منظمی داشته باشید و نگذارید زمان غذا خوردن‌تان دیر یا زود شود. اگر دردهای نبض‌دار میگرنی کلافه‌تان کرده، به جای اینکه مدام دارو بخورید، یک هفته درست سر ساعت صبحانه، ناهار و شام بخورید و تاثیرش را روی بهبود‌تان ببینید. مطمئن باشید این روش به ظاهر ساده نمی‌تواند بی‌اثر و بی‌نتیجه باشد. کافی است چند روز آن را امتحان کنید تا اثر بلند مدتش را روی سلامت‌تان مشاهده کنید.


2. تعداد وعده‌ها را بیشتر کنید

اگر روش گفته شده نتیجه دلخواه‌تان را نداد، تعداد وعده‌های غذایی‌تان را هم بیشتر کنید. نیازی نیست کالری بیشتری دریافت کنید بلکه کافی است همان حجم غذای همیشگی را در وعده‌های بیشتری میل کنید و تعداد وعده‌های‌تان را حتی به پنج وعده در روز برسانید. حذف کردن هر یک از وعده‌های غذایی برای میگرنی‌ها می‌تواند آغازی برای درد کشیدن‌های‌شان باشد. پس وعده‌های غذایی‌تان را خرد کنید تا حال‌تان بهتر شود.


3. همیشه نان در کیف‌تان باشد

گذشته از رعایت همه نکته‌ها، بد نیست این افراد همیشه در کیف‌شان یک تکه نان یا بیسکویت داشته باشند تا به‌خاطر گرسنگی دچار این دردهای آزار‌دهنده نشوند. گاهی یک خوراکی شیرین می‌تواند درد آنها را آرام کند. اما برخی از میگرنی‌ها به مصرف کافئین حساس هستند به همین دلیل بهتر است شکلات‌هایی که در کیف‌شان می‌گذارند، کاکائویی و کافئین‌دار نباشند؛ چراکه برخی از افراد با مصرف کافئین وارد فاز جدیدی از سردرد می‌شوند.

مصرف کافئین‌ باعث بروز سردردهای میگرنی می شود.

میگرنی‌ها! از این خوراکی‌ها فاصله بگیرید

گاهی سردرد نبض‌دار شما به‌خاطر اشتباهات تغذیه‌ای‌تان ایجاد می‌شود. برخی مواد غذایی به میگرنی‌ها نمی‌سازد و می‌تواند سر شما را برای درد گرفتن تحریک کند. ‌محققان می‌گویند اگر از خوراکی‌هایی که در ادامه به شما معرفی می‌کنیم فاصله بگیرید تا اندازه زیادی می‌توانید از بروز سردردهای شدیدی که زندگی‌تان را مختل ‌می‌کنند جلوگیری کنید. پس به جای درمان، این بار پیشگیری کنید.

نوشابه رژیمی

شاید برای‌تان عجیب باشد اما گاهی با خوردن یک نوشابه رژیمی هم ممکن است سردردهای‌تان آغاز شود. آسپارتام که به عنوان قند جانشین در بعضی از نوشابه‌های رژیمی یا شیرین‌کننده‌های مصنوعی به کار می‌رود، می‌تواند درد سر را در شمایی که از میگرن رنج می‌برید، آغاز کند.


سس‌ها

ادویه‌ها هم گاهی می‌توانند دردهای میگرنی را آغاز کنند و واکنشی که بدن برخی افراد به آنها نشان می‌دهد، گاهی با بروز سردردهای نبض‌دار و آزار دهنده میگرنی همراه می‌شود. اگر به این بیماری دچار باشید ممکن است با مصرف سس‌هایی که از ادویه‌های مختلف پر شده‌اند دور جدیدی از دردها را تجربه کنید و برای آرام کردن سردردی که به‌خاطر یک اشتباه ساده تغذیه‌ای ایجاد شده، مجبور شوید داروهای مختلف را امتحان کنید یا چند ساعت و حتی چند روزی از جمع، صدا و نور فاصله بگیرید. البته برای پیشگیری از این دردها، لازم است بدن خود را بشناسید و بدانید که چه اتفاقی اغلب جرقه ایجاد درد را در سر شما می‌زند.


پنیر مانده

در پنیرهای کهنه و شکلات مقدار زیادی تیرامین موجود است که می‌تواند محرک میگرن باشد. پس میگرنی‌ها باید از مصرف این خوراکی‌ها خودداری کنند. برای مثال برخی افراد مبتلا به این سردردها ممکن است با مصرف پنیر تبریزی دچار حمله میگرن شوند.


کنسرو

افزودنی‌های موجود در کنسرو‌ها هم می‌تواند درد را به سرتان بیندازد. هیستامین موجود در کنسروها و البته افزودنی‌های موجود در سوسیس، کالباس و تمام غذاهای بسته‌بندی شده ممکن است حال شما را بدتر کند. پس اگر با تجربه به شما ثابت شده که این خوراکی‌ها دردتان را آغاز می‌کنند، سراغ‌شان نروید.


قهوه و نسکافه

به شما گفته‌اند قهوه و نسکافه دوای سردرد است؟ به توصیه‌شان عمل نکنید. اگر مصرف کافئین‌تان را یکدفعه بیشتر کنید، دردهای میگرنی امان‌تان را می‌برند؛ البته در صورتی که به مصرف نوشیدنی‌های کافئین‌دار وابسته شده باشید، با قطع یکباره آنها هم می‌توانید بهانه لازم برای شروع سردرد را ایجاد کنید.

Mahdi_turkoglu
۱۸مهر

علایم بلوغ زودرس در کودکان,بلوغ زودرس,بلوغ زودرس,بلوغ ,بلوغ زودرس دختران,مضرات بلوغ زودرس در کودکان,مضرات بلوغ زودرس کودکان,بلوغ زودس,علائم بلوغ زودرس,سلامت,سلامت دختران,بلوغ دخترا,

به طور متوسط، دوران بلوغ دختران بین سنین ۹ سالگی تا ۱۴ سالگی شروع می ­شود. اما با این حال در برخی از دختران رشد سینه­ ها و یا موهای ناحیه شرمگاهی در سن ۸ سالگی آغاز می­گردد، و حتی تعداد اندکی از آنها در هفت سالگی به بلوغ می­رسند. اصطلاح تخصصی موجود برای این حالت بلوغ زودرس می­باشد. احتمال وجود بلوغ زود رس در دختران پنج برابر بیشتر از پسران می­باشد.

مشاهده دوران بلوغ دخترتان در شرایط عادی نوعی تنش و چالش عاطفی است. اما زمانی که دوران بلوغ به صورت زودرس آغاز شوند، چنین شرایطی می تواند واقعاً تنش ­زا و پر استرس باشد.

اکثر اوقات هیچ چیز غلط یا اشتباهی در مورد فرزندتان وجود ندارد، احتمالاً دخترتان صرفاً در طیف افرادی قرار دارد که مستعد بلوغ زودرس هستند. البته ممکن است فرزندتان برای مدتی از برخی ناراحتی ­های اجتماعی یا فیزیکی رنج ببرد، ولی بااینحال بقیه همسالانش نیز با فاصله نه چندان زیادی دوران بلوغ خود را تجربه خواهند کرد. با این وجود، اگر بلوغ زودرس با منافع کودک شما در تضاد است، می­توانید دوران بلوغ وی را با استفاده از داروهایی به تاخیر بیاندازید.

چگونه می­توانم تشخیص دهم که آیا دوران بلوغ دخترم شروع شده است یا خیر؟
معمولاً اولین نشانه بلوغ یک دختر رشد سینه­ های او است، که به صورت برجستگی کوچکی در ناحیه نوک سینه شروع می­شود. ممکن است رشد یکی از سینه­ ها زودتر از دیگری آغاز شود، و ممکن است نسبت به لمس حساس باشند. متعاقب این حالت معمولاً رشد موهای شرمگاهی، بوی بدن (بدلیل فعالیت بیشتر غدد عرق)، و آکنه (بدلیل فعالیت بیشتر غدد چربی) شروع می­شود. همچنین احتمالاً در دوران بلوغ قد دخترتان افزایش یافته و لگن و باسن وی پهن تر شده و دور کمرش نیز باریک­تر می­شود.

همچنین، ممکن است دخترتان بد خلق و زودرنج شود. به احتمال زیاد ترشحات مخاطی سفید یا زرد رنگی نیز از مهبل (واژن) او تولید خواهد شد و حدود دو سال تا دو و نیم سال بعد، قاعدگی وی آغاز خواهد شد. موهای زیر بغل نیز معمولاً در اواخر دوران بلوغ ظاهر می­شوند. کل این فرآیند معمولاً حدود دو و نیم سال تا سه سال طول می­کشد، اما با این حال ممکن است تا چهار یا پنج سال نیز دوام داشته اگر چنین حالاتی در سنین ۷ یا ۸ سالگی آغاز شوند، شاید به نظر شما خیلی زود باشد، اما در واقع شروع آنها در این سنین در محدوده طبیعی است.

“کودکانی که دوران بلوغ­شان از ۷ یا ۸ سالگی شروع می­شود، معمولاً سنگین ­تر بوده و در انتهای نمودار رشدی قرار می­گیرند. فرانسین کافمن، فوق تخصص غدد اطفال در بیمارستان کودکان لس آنجلس می گوید: “اگر این کودکان از جهات دیگر سالم باشند، وجود اندکی مو و بافت پستانی جایی برای نگرانی ندارد. اما با این حال معاینه فرزندتان توسط یک پزشک ایده­ ی خوبی است. در واقع، مراجعه به یک پزشک در زمان آغاز دوران بلوغ در مجموع فکر خوب و عاقلانه ­ای است”.

اگر دخترتان هنوز به ۷ سالگی نرسیده است ولی نشانه هایی از بلوغ را دارد، حتماً قرار ملاقاتی را با پزشک وی ترتیب دهید. البته جوانه زدن سینه­ ها و یا رشد موهای شرمگاهی به خودی خود بدین معنا نیست که دوران بلوغ به طور کامل آغاز شده است – یعنی این حالات ممکن است حتی چندین سال پیش از ترشح همه هورمونهای ضروری آغاز شوند – اما با این حال بهتر است پزشک دخترتان را مورد بررسی قرار دهد و مشخص سازد که آیا ضرورتی به انجام آزمایشات و یا درمان­ هایی برای دخترتان وجود دارد یا خیر.

به جز یک مورد، عوارض جسمی دراز مدت دیگری در نتیجه بلوغ زودرس شناسایی نشده است: در حالیکه ممکن است فرزند شما در ابتدا بلند قدتر از سایر همسالانش باشد، اما جهش رشدی زودرس وی ممکن است نهایتاً موجب شود تا وی به عنوان یک فرد بالغ کوتاه ­تر از حد متوسط باقی بماند.

به اعتقاد کافمن این مقطع زمان مناسبی برای ارزیابی سلامت جسمی و روانی دخترتان و حصول اطمینان در این مورد است که تمامی تغییرات ایجاد شده در بدن وی طبیعی و نرمال می­باشند. همچنین این کار فرصت مناسبی را در اختیار دخترتان قرار می­دهد تا وی بتواند درباره ­ی بدنش از یک فرد متخصص در حرفه پزشکی (علاوه بر مادر یا پدرش) سوال نماید.


Mahdi_turkoglu
۰۴مهر
 
۶ عادت مفید برای اینکه چیزی را به دل نگیریم

یک مشکل بزرگ که می‌تواند اعتمادبه‌نفستان را پایین آورده یا چنان عصبانیتان کند که از گوش‌هایتان دود بیرون بیاید، این است که همه چیز را به خودتان بگیرید.


همینطور ممکن است سعی کنید پوست‌کلفت‌تر شوید و اجازه ندهید انتقادات، منفی‌گرایی‌ها یا حملات کلامی دیگران اثری در شما داشته باشد.


اما گفتن این همیشه آسان‌تر از عمل کردنش است.


به همین دلیل قصد داریم شش عادتی را به شما معرفی کنیم که کمکتان می‌کند استرس و عصبانیتتان را کم کرده و کمتر در زندگی آسیب ببینید.


۱. نفس بکشید.

یک تا دو دقیقه فقط روی نفس کشیدنتان تمرکز کنید. فقط روی هوایی که از بینی داخل و خارج می‌کنید متمرکز شوید. نه هیچ چیز دیگر.


این تمرین ساده کمک می‌کند ذهن و بدنتان را کمی آرام‌تر کنید و فضای کوچکی بین خودتان و اتفاقی که افتاده است ایجاد کنید. با این روش احتمال اینکه واکنش شدید به آن اتفاق نشان دهید بسیار کمتر خواهد شد.


۲. موضوع را روشن کنید.

براساس سوء‌تفاهماتی که ممکن است برایتان پیش آمده باشد، قضاوت و نتیجه‌گیری نکنید و اجازه ندهید این قضاوت شما را به سمت خشم یا افسوس خوردن برای خودتان بکشاند.


درمقابل، در صورت امکان سوال کنید تا بهتر متوجه منظور واقعی طرف مقابلتان شوید.


و اگر توانستید، برای او توضیح دهید که چطور چیزی که گفته باعث ناراحتی‌تان شده است. آدمها رویکردها و روش‌های ارتباطی متفاوتی دارند و ممکن است متوجه نباشند که رفتارشان بی‌ادبانه یا خشن بوده است.


۳. بفهمید که همه چیز به شما مربوط نیست.

خیلی راحت ممکن است در دام این فکر بیفتید که انتقادها یا حملات کلامی که دریافت می‌کنید درمورد شماست یا کاری است که انجام داده‌اید.


اما ممکن است فقط به این دلیل باشد که آن فرد مقابل روز، هفته یا حتی سال بدی داشته است. یا به این خاطر که در کار یا ازدواجش موفق نیست و همه این فشارها را در زمانی اشتباه و در محلی اشتباه سر شما خالی می‌کند.


هر زمان که درگیر چنین موقعیتی شدید که مسائل را به خودتان بگیرید، این را به خودتان یادآور شوید.


یا اگر در ارتباط با کسی هستید که این کار را مداوم سر شما تکرار می‌کند، شاید وقت آن رسیده است که درمورد رابطه‌تان با آن فرد بیشتر فکر کنید.


۴. درموردش حرف بزنید.

وقت چیزی روی اعصابتان می‌رود و به خودتان می‌گیرید، آنوقت ممکن است وارد یک چرخه منفی سقوط اعتمادبه‌نفس شوید که مدام شدیدتر و شدیدتر می‌شود.


با آوردن آن زیر نور جلو این مسئله را بگیرید. درمورد آن با یکی از نزدیکانتان صحبت کنید و اجازه دهید آن دوست نظر خود را درمورد آن موضوع بیان کند.


شاید او بداند که کسی که با کلمات خود به شما حمله کرده است، شرایط بدی دارد.


یا فقط به حرف‌هایتان گوش دهد و کمکتان کند موضوع را برای خودتان بازتر کنید.


۵. از خودتان سوال کنید: آیا واقعاً چیزی هست که بتواند کمکم کند؟

این سوال سختی است که از خودتان بپرسید و همیشه هم به جواب مشخصی نمی‌رسد.


اما با پرسیدن آن می‌توانید به خودتان قدرت دهید. می‌توانید یک یا چند قدم به اینکه آن انتقاد درمورد چه بوده است نزدیک‌تر شوید. می‌توانید باز به جلو حرکت کنید و اعتمادبه‌نفستان را دوباره پیدا کنید.


به جای اینکه درگیر رکود شوید و دوباره و دوباره اتفاقی که افتاده است را در ذهنتان مرور کنید.


این کار مخصوصاً اگر مرتبه پنجم یا دهم باشد که این حرف را از دیگران می‌شنوید می‌تواند مفیدتر باشد. چون ممکن است چیزی باشد که دوست داشته باشید روی آن بیشتر کار کنید.


۶. اعتمادبه‌نفستان را تقویت کنید.

وقتی سعی می‌کنید اعتماد‌به‌نفستان را تقویت کنید دیگر به اندازه قبل موضوعات اذیتتان نخواهند کرد. آنوقت همه چیز را به خودتان نخواهید گرفت و رویکردی سالم‌تر نسبت به مسائل خواهید داشت.


به همین دلیل این موضوعات زودتر از شما دور شده و یک روز یا یک هفته اعصابتان را خراب نخواهند کرد.


یک راه ساده برای شروع به بالا بردن اعتمادبه‌نفس این است که نسبت به آدم‌هایی که در زندگی‌تان هستند مهربان‌تر شوید.

می‌توانید:


- به دیگران کمک کنید.

- وقتی دوستی نیاز دارد کسی به حرف‌هایش گوش دهد، اینکار را بکنید.

-دیگران را تحسین کنید.

- وقتی دنیا خلاف میل آنها پیش می‌رود، به آنها امید دهید.

- نحوه برخورد شما با دیگران است که برخورد آنها با شما را تعیین می‌کند.

- و مهمتر اینکه، وقتی نسبت به دیگران مهربان‌تر هستید، با خودتان هم مهربان‌تر خواهید بود.

 
Mahdi_turkoglu
۰۳شهریور
 
با تیک‌های عصبی چه کنیم؟

در جامعه و آدم‌های اطراف اگر دقیق نگاه کنیم، کسانی را می‌بینیم که حرکاتی در بدن یا حالاتی در چهره آنها هست که عامه مردم آن را به تیک می‌شناسند. بالا انداختن مدام ابروها، حرکت دادن دست‌ها یا پاها و حرکاتی از این دست را می‌توان جزو تیک‌های عصبی شایع دانست.

در واقع، تیک نوعی حرکت یا صدای غیرقابل کنترل و ناگهانی است که معمولا ارتباطی به حرکات معمول شخص ندارد. به عنوان مثال، پلک ‌زدن مداوم از جمله همین حرکات است که فرد بدون این‌که چشم او آزرده شده باشد، آن را انجام می‌دهد.

تیک‌ها معمولا انواع مختلفی دارند، در کودکان شایع است و ممکن است حتی کمتر از یک ‌سال ادامه داشته باشد. کودکی که دچار اختلال تیک زودگذر باشد، تیک‌های جسمی یا صوتی مشهودی را نشان می‌دهد. طبق آمارهای ارائه شده از سوی آکادمی روانپزشکی کودکان و نوجوانان آمریکا، تیک‌های عصبی در بیش از 10 درصد کودکان در سال‌های اولیه مدرسه اتفاق می افتد.

قابل توجه‌ترین نوع این اختلال، سندرم «تورت» است که در آن تیک‌های جسمی و صوتی به طور همزمان شکل می‌گیرند. اختلال تیک گذرا هر دو نوع تیک‌ها را شامل می‌شود، ولی بیشتر به طور مجزا ایجاد می‌شوند. تیک‌هایی که در حرکات بد مشهود است به تیک‌های حرکتی و صداهای ایجاد شده نیز به تیک‌های صوتی مشهور شده‌اند.

تیک‌ها به دو دسته ساده و پیچیده تقسیم می‌شوند: تیک‌های حرکتی ساده از یک گروه ماهیچه واحد تشکیل شده‌اند. در تیک‌های پیچیده حرکتی نیز معمولا بیش از یک گروه ماهیچه دخیل هستند. تیک‌های پیچیده حرکتی به اندازه تیک‌های ساده حرکتی سریع نیستند و با نگاه به آنها ممکن است تصور کنید که فرد به طور عمد این حرکات را انجام می‌دهد.

تیک‌ها در افراد مختلف به شکل‌های متفاوتی بروز می‌کنند. بالا انداختن شانه‌ها، چروک انداختن روی بینی، چرخاندن سر، چشمک‌زدن، گزیدن لب‌ها، ایجاد شکلک‌‌های مختلف در صورت، لمس مداوم اشیای مختلف، ضربه‌های پی در پی با پا و پریدن‌های مداوم از علائم تیک‌های عصبی به شمار می‌روند. در این میان، تیک‌های صوتی عبارتند از: سرفه‌کردن، صاف‌کردن گلو، صدای خرخر، بالا کشیدن بینی و صداهایی از این دست.

‌تیک‌های عصبی, علائم تیک‌های عصبی


تیک‌های عصبی به دو نوع جسمی و صوتی تقسیم می شود.

علل ایجاد تیک عصبی :

تاکنون محققان علت مشخصی را که بتواند احتمال بروز تیک‌های عصبی را مشخص کند، مثل اختلال «تورت» و دیگر اختلالات تیک شناسایی نکرده‌اند، بلکه معتقدند که ترکیبی از فاکتورها می‌تواند چنین حالاتی را ایجاد کند. برخی مطالعات حاکی از آن است که اختلالات تیک عصبی می‌تواند مانند موارد نادر ابتلا به اختلال «تورت» ریشه ژنتیک داشته باشد.

ناهنجاری‌های ایجاد شده در مغز از دلایل عمده بروز اختلالات تیک‌های عصبی به شمار می‌روند. چنین ناهنجاری‌هایی عامل بروز دیگر مشکلات روحی از قبیل افسردگی‌ها و اختلال نداشتن تمرکز و بیش‌فعالی نیز هست.

برخی تحقیقات هم بیانگر آن هستند که اختلال تیک گذرا با انتقال‌دهنده‌های عصبی در ارتباط ‌است. این انتقال‌دهنده‌های عصبی مواد شیمیایی موجود در مغز هستند که سیگنال‌های عصبی را به سلول‌ها انتقال می‌دهند. با وجود این، هیچ تحقیقی به طور قطع نقش انتقال‌دهنده‌های عصبی را اثبات نمی‌کند. داروهایی که برای درمان تیک‌های عصبی مورد استفاده قرار می‌گیرد، با هدف تغییر میزان انتقال‌دهنده‌های عصبی طراحی شده‌اند.

نشانه‌های تیک عصبی:

اختلالات تیک عصبی شامل سندرم «تورت»، اختلال تیک مزمن حرکتی یا صوتی و نیز اختلال تیک گذرا می‌شوند. تیک‌های عصبی غالبا با رفتارهای عصبی اشتباه گرفته می‌شوند. این تیک‌ها بیشتر در دوره‌های استرس‌زا بروز می‌کنند و معمولا افراد هنگام خواب از این حرکات انجام نمی‌دهند. افراد مبتلا بدون این که کنترلی روی این حرکات داشته باشند به عنوان مثال ابرو بالا می‌اندازند، شانه تکان می‌دهند، بینی خود را باد می‌کنند یا مشت خود را گره می‌کنند که تمام این موارد جزو تیک‌های جسمی ـ‌ حرکتی است، ولی در این میان تقلید مرتب برخی اصوات و صاف ‌کردن گلو جزو تیک‌های صوتی است.

گاهی برخی بیماری‌ها مانند حساسیت‌ها ممکن است مسئول ایجاد تیک باشند، به طوری که فرد عادت می‌کند مدام مانند هنگامی که گرفتگی یا آبریزش بینی دارد، فین‌فین می‌کند. پزشک باید با انجام آزمایش‌ها و اسکن‌های مغزی و بررسی علائم بیمار اقدام به تشخیص و درمان کند. در این میان، درمان برخی مشکلات زمینه‌ای می‌تواند تا حد زیادی درمان را موفق‌تر کند.

‌درمان تیک‌های عصبی, علائم تیک‌های عصبی


تیک‌های عصبی بیشتر در دوره‌های استرس‌زا بروز می‌کنند.

به دنبال راهکاری مؤثر برای درمان تیک‌های عصبی:

اختلال تیک گذرا معمولا در کودکان بدون درمان پس از گذشت مدتی از بین می‌رود، ولی مهم‌ترین مساله در درمان مؤثرتر این مشکل، اهمیت ندادن والدین و اطرافیان به این حرکات است، زیرا حساسیت بیش از حد به آن، حملات را تشدید می‌کند و اعتماد به نفس آنها را پایین می‌آورد.

درمان‌های ترکیبی شامل رفتار‌درمانی و دارودرمانی می‌تواند تا حد زیادی به بهبود وضعیت بیماران کمک کند. گاهی این تیک‌های عصبی تا جایی پیش می‌روند که در روند تحصیل یا کار بیماران اختلال ایجاد می‌کند، زیرا استرس ناشی از تشدید حملات یا تکرار مدام این حالت باعث بر‌هم خوردن تمرکز آنها می‌شود. فراگیری روش‌های کنترل و مدیریت استرس در این میان از اهمیت بالایی برخوردار است.

رفتاردرمانی شناختی شیوه‌ای کارآمد در درمان تیک‌های عصبی به شمار می‌رود. بیمار در طول این جلسات یاد می‌گیرد که چگونه با کنترل احساسات، رفتارها و افکار خود مانع از ایجاد شرایط مساعد برای بروز تیک‌های عصبی شود. داروهای تجویزی به طور کامل درمانی برای این قبیل اختلالات به شمار نمی‌روند، ولی تا حدی می‌توانند علائم را کاهش دهند.

پزشک معالج معمولا برای مبتلایان دارویی را تجویز می‌کند که میزان دوپامین را در مغز پایین می‌آورد. دوپامین نوعی انتقال‌دهنده عصبی است که بالا بودن آن می‌تواند حملات تیک‌های عصبی را تشدید کند به عنوان مثال فرد شروع به پلک زدن مداوم می‌کند. از داروهای دیگر می‌توان به ضدافسردگی‌ها اشاره کرد که به درمان علائم اضطراب، ناراحتی و نگرانی و اختلال وسواس کمک می‌کند.

در برخی موارد خود بیمار می‌تواند گام اول را در درمان بردارد به طوری که باید تا حد امکان از قرار گرفتن در شرایط پراسترس، یا شرایطی که او را بیش از حد خسته و هیجان‌زده می‌کند خودداری کند. تذکر مداوم اطرافیان باعث تشدید حرکات می‌شود.

زندگی با اختلال تیک عصبی گاه برای مبتلایان دشوار و طاقت‌فرسا می‌شود. با‌وجود این، شرایط قابل کنترل و به شکل مناسبی درمان‌پذیر است. یکی از مؤثرترین راه‌ها، کنترل میزان استرس است

تا حدی که همین راهکار ساده علائم بیماری را تا حد قابل توجهی کاهش می‌دهد. در هر حال، این تیک‌های عصبی بعد از گذشت چند ماه از بین می‌روند، ولی با وجود این والدین باید مراقب برگشت آن باشند و در صورت عود، با مراجعه به پزشک در صدد درمان برآیند.

Mahdi_turkoglu
۲۱مرداد
 
5 کاری که افراد موفق دنیا قبل از ساعت 8 صبح انجام می‌دهند

برخیزید و بدرخشید ! ساعات اولیه روز تبدیل به یکی از دوستان شما شده است. چه بخواهید، چه نخواهید، استفاده کردن از ساعات اولیه صبح، درست قبل از کار، شاید کلید زندگی و کار موفق باشد. درست است؛ سحرخیزی ویژگی مشترک مدیران، کارمندان و افراد موفق و با نفوذ دیگر شده است.


مارگارت تاچر هر روز صبح ساعت 5 بیدار میشد، آرتور کاستلر ساعت 4، رابرت ایگر (مدیرعامل دیزنی) ساعت 4:30 و ...


می‌دونم به چی فکر می‌کنید_ شب ها بهتر کار می‌کنید...

به عقیده مجله اینک؛ افراد سحرخیز حرفه ای تر و پر حاصل ترند. به اضافه، زندگی هدف داری نیز دارند و همین امر باعث داشتن انگیزه و شور و اشتیاق برای شروع کارشان نیز می‌شود.


ورزش

قبلا هم گفتم، باز هم میگم. اغلب افرادی که هر روز تمرین می‌کنند، صبح ها تمرین می‌کنند. حالا می‌خواهد یوگای صبح باشد یا باشگاه بدنسازی. ورزش کردن قبل از کار، انرژی بیشتری به شما می‌دهد برای کار کردن در طول روز؛ هر کسی می‌تواند بعد از دمبل زدن 60 کیلویی، پشت میز بنشیند و کارهای اداری را انجام دهد اما حتی گرم کردن بدنتان برای شروع تمرین بعد از ساعات کاری خیلی بر روی تمرین‌تان تاثیر می‌گذارد.


حتی اگر دوست ندارید صبح ها برای ورزش، ساعت 5 ، 6 صبح بیدار شوید، حداقل 15 دقیقه زودتر بیدار شوید و کمی حرکات کششی انجام دهید؛ کمک می‌کند بدن‌تان نرم تر و چابک تر باشد در طول روز.


نقشه روزتان را رسم کنید!از حداکثر ظرفیت روزتان استفاده کنید؛ با رسم نقشه روزتان. نقشه روز یعنی امروز چه کارهایی باید انجام دهید و چه چیزهایی باید بدست آورید. اهداف و باید انجام دهید-هایتان است. سحرخیزی باعث می‌شود بتوانید فعالیت‌هایتان را بهتر اولیت بندی کنید. با ذهن بازتر. اینکار حتی باعث می‌شود تا بتوانید مشکلات مسلسل شده تان را بهتر در همان ساعات اولیه روز، بر روی برنامه روزانه تان حل کنید.


وقتی دارید برنامه ریزی روزانه تان را انجام دهید، سلامتی فکری تان فراموش نشود. بعد از سپری شدن وقت‌تان در ملاقات های چالش زا، برخورد با مشتری های منفی و یا تسفیه حساب های استرس زا حتما 10 دقیقه برای آرامش فکری‌تان برنامه بگذارید. یک قدم زدن دور میدان یا حتی یک مراقبه ی فعال می‌تواند شما را از فرسودگی فکری رها کند.


صبحانه ی سالم بخورید!

همه ما می‌دانیم خروج از خانه با یک لیوان چایی و یک معده خالی ، چقدر باعث می‌شود ساعت ناهار دیر فرا برسد! خوب نیست، اصلا. این کار را باید حتما صبح زود انجام دهید، باک تان را با سوخت پر کنید و بعد به یک روز کاری با نهایت انرژی وارد شوید. اینکار باعث می‌شود فکرتان به چیزی که دارید کار می‌کنید متمرکز شود نه به معده خالی تان.


صبحانه ی صبح نه تنها برای سلامتی‌تان خوب است، بلکه می‌تواند باعث بهبود زندگی اجتماعی‌یتان نیز شود. 5 دقیقه بیشتر وقت با فرزندان، همسرتان بگذرانید برای روحیه هر دویتان برای طول روز خوب است.


تجسم

این روزها ما درباره ی سلامت جسمانی‌مان بیش از حد صحبت می‌کنیم، اما بعضی وقت ها سلامت فکری‌مان نادیده گرفته می‌شود. صبح ها بهترین ساعات برای وقت گذاشتن برای فکر کردن، تجسم و مراقبه است. 10 دقیقه وقت بگذارید در صبح و روزتان را در ذهنتان مجسم کنید، موفقیت هایتان را تصویر سازی کنید. حتی یک دقیقه تصویر سازی ذهنی و تفکر مثبت می‌تواند روحیه تان را و چشم انداز روزانه تان را برای یک روز پربار شارژ کند.


قورباغه را قورت دهید !

همه مان یک کار سخت در کار های روزانه مان داریم که دوست نداریم اصلا انجام دهیم اما باید انجام شود. این کار مانند قورت دادن قورباغه است ! این کار مانند خوره ذهنتان را مشغول میکند و تمام حواستان را بهش جلب میکند.یک راهکار ساده برای رهایی از آن برای شما داریم: بدترین کار روزانه تان را که دوست ندارید انجام دهید همان اول انجام دهید. در صبح زود بیشترین انرژی و فکر آزاد را داریم، پس اولین کاری که باید انجام دهید این است که اول قورباغه را قورت دهید. اینکار را که کردید شاهد آن خواهید بود به صورت نزولی به ترتیب از سخت تر به سبک تر خواهد آمد و در انتهای روز که انرژیتان در حال نزول است، حجم و سختی کارهای‌تان نیز کم می‌شود و دیگر از خستگی های مفرط جسمی و فکری خبری نیست؛ موفقیت!

 
Mahdi_turkoglu
۱۶مرداد
 
ترس یا شهامت؛ انتخاب با شماست!


فکر کنید یک نفر در زندگی‌تان هست که 24ساعته دنبال شماست و تعقیب‌تان می‌کند و هر جا می‌روید مدام به شما ترس، نگرانی و اضطراب می‌دهد، اعتمادبه‌نفس‌تان را تخریب می‌کند و اجازه نمی‌‌دهد کار‌هایی که می‌خواستید را انجام دهید. فکر کنید هر بار که می‌خواهید تغییری ایجاد کنید، می‌آید و به شما می‌گوید: « اگر جای تو بودم این کار را نمی‌‌کردم. اگر تو را برنجانند چی؟ اگر شکست بخوری چی؟» فرض کنید هر بار که می‌خواهید کاری کنید این شخص مدام زیرگوش‌تان می‌خواند که «پشیمان می‌شوی، خواهیم دید چه گندی می‌زنی». ممکن است با خودتان بگویید هیچ‌وقت چنین شخصی را تحمل نمی‌‌کنید اما باید بدانید کسی که چنین رفتاری را با شما دارد، همان ترس شماست


همه ما نبرد درونی داریم؛ نبردی که میان دو بخش از وجودمان در می‌گیرد؛ یکی بخش منفی و مخرب و دیگری مثبت. در اصل این نبرد ترس و شهامت است که آن را بخش روشن‌بین و خودآگاه می‌نامیم. همه ما همزمان ترس و شهامت را در وجودمان داریم اما اگر بخواهیم بر ترس پیروز شویم، باید منشا اصلی آن را درک کنیم.


واقعیت این است که طبیعت ذاتی فکر و ذهن آن است که عشق بورزد. فکر و ذهن‌تان، شما را دوست دارد اما شیوه و روشی که برای محافظت از شما در مقابل رویداد‌های دردناک به کار می‌برد « ترس» است. هدف ترس آن است که شما را در مقابل درد و رنج محافظت کند. منبع و منشا تمامی ترس‌‌ها تنفر از خویشتن نیست بلکه عشق به خویشتن است.


ترس از بین نمی‌رود

قرار نیست شما ترس را از وجود خود‌تان پاک کنید. ترس هیچ‌گاه از بین نمی‌رود بلکه شما باید بخواهید با ترس‌تان به گونه‌ای متفاوت برخورد کنید. هر بار با ترس‌تان روبه‌رو می‌شوید، می‌توانید انتخاب کنید که چه کسی بر اوضاع مسلط باشد؛ ترس‌تان یا بخش خودآگاه، روشن‌بین و شجاع وجودتان.


راز تغییر رابطه‌ای که با ترس‌تان دارید این نیست که تلاش کنید آن را نابود کنید، بلکه باید جرات، شهامت، دانش و خودآگاهی‌تان را از ترس‌تان جلوتر ببرید و عشق به خود‌تان را از ترس‌تان بزرگ‌تر کنید.


ترس‌تان را بد تفسیر نکنید

همه ما سوءتعبیر‌هایی از ترس داریم؛ سوءتفاهم‌هایی که باعث می‌شود بیش از حد در دام ترس‌مان بیفتیم. اولین سوءتعبیر این است که ترس را نشانه این بپنداریم که مرتکب اشتباهی شده‌ایم. فرض کنید به‌تازگی با مردی برای ازدواج آشنا شده‌اید که روزبه‌روز به او نزدیک‌تر می‌شوید. یک روز صبح از اینکه بیشتر با او صمیمی شوید ترسیده‌اید؛ این ترس را چطور تفسیر می‌کنید؟


آیا این ترس نشانه این است که نباید با این مرد ازدواج کنید؟ پاسخ احتمالا این خواهد بود«نه». ترس شما فقط به این معناست که از منطقه امن خود خارج شده‌اید و فراتر از قلمرو « آشنا» قدم برداشته و به حیطه «ناآشنا» رسیده‌اید. ترس شما صرفا واکنشی انسانی و طبیعی در برابر رشد و تغییر است.


اغلب انتخاب‌های زندگی به خودی خود نه مثبت هستند نه منفی؛ فرافکنی‌‌های ماست که احساس مثبت یا منفی را در ما زنده می‌کند. این قاعده به‌ویژه درباره ترس هم صادق است.


درک و شناخت ماهیت ترس تنها راه تسلط و پیروز شدن بر آن است. خود شما هستید که انتخاب می‌کنید هر روز از چه چیزی بترسید و از چه نترسید. ممکن است کار‌هایی انجام دهید که حتی فکر کردن راجع به آنها هم برای دیگران ترسناک باشد اما ممکن است کار‌هایی انجام دهید که برای دیگران انجام دادنش راحت است اما برای شما بسیار ترسناک است. ذهن شماست که تصمیم می‌گیرد از چه بترسید و از چه نترسید. حالا که خود‌تان انتخاب می‌کنید پس چرا انتخاب دیگری نکنید؟ ترس همیشه ما را از لحظه اکنون دور می‌کند و ما را به آیند‌‌ه‌ای موهوم می‌برد.


کافی است از خود‌تان بپرسید: « آیا همین الان خطری مرا تهدید می‌کند؟» این سوال شما را به لحظه اکنون می‌آورد و کمک می‌کند با منبع خودآگاه درون‌تان تماس بگیرید.


تعبیرش را درک کنید

قرار نیست ترس به شما بگوید که هیچ کاری نکن و دست روی دست بگذار.

اگر درست این حس را تعبیر کنید خواهید دید ترس شما به این معناست که تا مطمئن نشده‌اید چه چیزی در پیش است ادامه ندهید نه اینکه قدم از قدم برندارید. ترس قرار است تمام آسیب‌ها و خطراتی که تصمیم‌گیری برای شما دارد به شما نشان دهد چون خطرات زیادی در کمین شماست. بهتر است بدانید این احتیاط اصلا بد نیست و می‌تواند کمک کند شما همه جوانب را بسنجید.


آماده‌باش می‌دهد

اگر فکر می‌کنید ترس می‌خواهد این را به شما القا کند که شما آمادگی شروع کاری را ندارید، بهتر است یک‌بار دیگر معنای ترس را با خودتان مرور کنید. ترس مثل یک هم اتاقی احساسی و عاطفی است که با شما زندگی می‌کند، با شما حرف می‌زند و سعی می‌کند شما را متقاعد کند برخی کارها را انجام دهید و برخی کارها را نه و مدام دارد به شما هشدار می‌دهد.


‌ترس شما به این معناست که آماده باشید و خودتان را مهیا کنید، یکی از رویاهای شما در شرف به حقیقت پیوستن است. پس تا آنجا که توان دارید از آن حمایت کنید.

‌سوءتعبیر‌هایی از ترس


با ترس‌ نجنگید زندگی کنید

موانع را نشان می‌دهد

چه به این موضوع از این دیدگاه نگاه کرده باشید و چه نه، شما همواره با ترس رابطه برقرار می‌کنید و این رابطه یکی از مهم‌ترین روابط شما در زندگی است. ترس سعی می‌کند شما دست بالا را بگیرد. گاهی اوقات ترس را اینطور معنی می‌کنیم که نباید دست به انجام کاری بزنیم مگر اینکه هیچ مانعی وجود نداشته باشد. کاری که حس ترس با شما می‌کند این است که سختی‌ها را به شما نشان دهد. ترس شما به این معناست که موانعی در سر راه شما وجود دارد. این موانع را به تو نشان می‌دهم تا بتوانی چاره‌ای بیندیشی و یک‌بار برای همیشه از شرشان خلاص شوی.


با ترس‌ نجنگید زندگی کنید

اگر بخواهید منتظر شوید ترس‌های‌تان ناپدید شوند تا بتوانید دست به کاری بزنید، ممکن است مجبور باشید تا ابد صبر کنید.


ترس همیشه با ما خواهد بود؛ ترس واکنش طبیعی بدن ما در برابر برخی رویدادها و موقعیت‌هاست بنابراین کاملا ساده‌لوحانه است که منتظر باشیم ترس‌های‌مان از بین بروند تا دست به کاری بزنیم و زندگی کنیم.


به خاطر داشته باشید ممکن است این حق انتخاب را نداشته باشید که بترسید یا نترسید اما این انتخاب با شماست که فقط نظاره‌گر ترس‌های‌تان باشید و به‌رغم ترس‌های‌تان دست به عمل بزنید یا اینکه اجازه دهید آنها شما را فلج کنند. کافی است ترس‌تان را نظاره کنید و هر بار که ترسیدید از خود‌تان بپرسید: « من می‌ترسم اما ترس هویت واقعی من نیست من آن خودآگاهی و بصیرتی هستم که ترس‌هایم را مشاهده می‌کنم.»


با ترس‌های‌تان حرف بزنید

اگر می‌خواهید با ترس‌تان کنار بیایید و راهی برای روبه‌رو شدن با آن به دست بیاورید بهتر است از ترفند صحبت کردن با ترس‌تان استفاده کنید.


با استفاده از این ترفند به سادگی می‌توانید ترس‌تان را بریزید و چنانچه کار را به درستی انجام دهید تفریح خوبی هم خواهد بود. یکی یکی ترس‌های‌تان را بیان کنید و از خود‌تان بپرسید: «بعد چه؟» این تمرین به شما اجازه می‌دهد ترس‌های‌تان بریزد و با تصور بدترین حالات ممکن ببینید که حتی در بدترین شرایط هم کاری از دست‌تان برمی‌آید. با بیان واضح و شفاف احساسات و نگرانی‌‌ها، افکار ناراحت‌کننده و ترسناک شما تخلیه می‌شود.


وقتی ترس‌تان را تخلیه کنید از انرژی‌شان کاسته خواهد شد. درست زمانی که ترس‌های‌تان را بیان می‌کنید در مقطعی متوجه می‌شوید هرگز اجازه نخواهید داد چنین اتفاقات ناگواری بیفتد.


شهامت با چه چیز‌هایی تقویت می‌شود

نقطه مقابل مواردی که ترس را در شما تقویت می‌کند، چیز‌هایی است که می‌تواند خیلی راحت به شما شهامت ببخشد؛ اولین و مهم‌ترین چیزی که به شما جرات می‌دهد، عشق است؛ جرات و شهامت شکلی از عشق است. شکلی از عشق به خویشتن و بزرگداشت و گرامیداشت حقیقت وجودی و ماهیت واقعی‌تان. علاوه بر این منبع بزرگ انرژی، برخورداری از پشتیبانی دیگران، برنامه‌ریزی روشن و واضح در مورد اهداف، نظم و انضباط، نشست و برخاست با افراد مثبت و حضور در محیط‌هایی که در آنها تغییر و رشد تایید می‌شود، می‌تواند شما را در جهت داشتن شهامت جلو ببرد. علاوه بر اینکه به روح‌تان باید در این مورد بها بدهید باید جسم را همسو با روح در جهت رشد پیش ببرید. داشتن تغذیه سالم، استراحت، رفتن به دامان طبیعت و سبک زندگی مناسب همگی می‌توانند به شما کمک کنند ترس را در خود‌تان ضعیف کنید. صرفنظر از مواردی که ذکر شد، باید خود‌تان نیز براساس شناختی که از خود‌تان دارید در مسیر تقویت جرات و شهامت پیش بروید.


چطوری با ترس‌تان روبه‌رو شوید؟

ترس نیرویی دارد که می‌تواند خوشحالی و خوشبختی شما را خراب کند. ترس ضعف‌های‌تان را تثبیت می‌کند و اجازه نمی‌دهد رشد کنید و بین شما و دیگران جدایی می‌اندازد. ترس کاری می‌کند رویاهای‌تان را فراموش کنید اما چند تغییر ساده به شما کمک می‌کند کمتر بترسید و شجاعت بیشتری در خود احساس کنید. آنچه ترس شما را تقویت می‌کند قضاوت، سرزنش، گوشه‌گیری، انزوا، خستگی، سردرگمی و تشویش است. علاوه بر همه اینها دمخور شدن با افراد منفی‌باف و بدبین و حتی سرکوب احساسات و فروخوردن آنها و حضور در محیط‌هایی که تغییر و رشد شخصی در آنها تایید و تشویق نشده از جمله مواردی است که خیلی راحت می‌تواند ترس شما را قوی کند.


حتما خودتان هم مواردی را تجربه کرده‌اید که ترس در شما آنقدر بزرگ شده که نتوانسته‌اید کاری از پیش ببرید اما بهتر است بدانید هرچه خودآگاهی و روشن‌بینی‌تان را بالا ببرید، جرات و شهامت‌تان را تقویت کنید و ترس‌های‌تان را ضعیف و ضعیف‌تر کنید، احساس اقتدار و آزادی بیشتری خواهید کرد. همیشه با خودتان بگویید که نباید بترسید. ترس دشمن تفکر و تعقل شماست. ترس مرگی کوچک است که به نابودی تمام و کمال شما می‌انجامد. با ترس‌های‌تان روبه‌رو شوید و بگذارید از شما رد شوند. وقتی ترس‌ها را از سر گذراندید دیگر هیچ‌چیز باقی نمی‌ماند و خود واقعی شما بروز می‌کند. با تکرار این جملات انگار با یک چیز عمیق در روح‌تان صحبت می‌کنید؛ با حقیقتی که آن را از یاد برده‌اید.‌

Mahdi_turkoglu
۳۰تیر
 
چرا این همه غمزده ایم

از قدیم گفته اند «خنده بر هر درد بی درمان دواست». خنده یا شادی؟آیا این دو با هم تفاوتی هم دارند؟ رتبه شادی و نشاط در کشورمان از میان ۱۵۷ کشور دنیا، ۱۱۵ است. یعنی میتوان برعکسش را هم گفت که ما کشور غمگینی هستیم. مسلماً شاد بودن و شاد زیستن به شرایط زندگی بستگی دارد اما همه اش این نیست. بعضی چیزها ریشه های عمیق تر فرهنگی دارد.


اینها یک طرف، دعوت اجباری برخی رسانه ها و کارشناسان هم به خندیدن یک طرف. فرض کنید از نظر اقتصادی زیر فشار هستید و برای کرایه آخر ماه خانه مانده اید که چه کنید. همان موقع که توی فکر هستید گوینده خوشحال رادیو داد میزند « بخند...در هر شرایطی بخند. بخند که دنیا به رویت بخندد» لبخند تلخی می زنید و در دل می گویید: «خوشا به حال دل خجسته ات»


دکتر شیری میگوید:« مگر می شود افرادی که از نظر فکری و شخصیتی سالم باشند در هر شرایطی بخندند؟ قطعاً نخواهند خندید. اینگونه جملات اصلاً قابل فهم نیست. مگر اینکه بگوییم خندیدن یک جور تمرین است مثل تمرینات ورزشی.» این هم تفاوت خنده و شادی. بله می شود در هر شرایطی خندید اما گاهی خنده همان است که شاعر می گوید از گریه هم غم انگیزتر است.


شادی حسی ترکیبی است که از احساس امنیت مالی گرفته تا روابط عاطفی در آن جمع است. حاصل شرایطی پایدار که دکتر شیری اینگونه تعریفش میکند:

«اگر اصطلاح فرهنگ شادی را به صورت عرفی بپذیریم،واکنشی است که افراد نسبت به محیط اجتماعی خود دارند و اگر بخواهیم این حس خوشایند نسبت به محیط اجتماعی و فرهنگی اطراف آنها را مورد بررسی قرار دهیم باید به سراغ مکانیسم هایی برویم که این حس خوشایند را برای افراد به وجود آورده اند. منظور از مکانیسم همان شرایط است. شرایط و عواملی که افراد در آن زندگی میکنند. وقتی در تحلیل های روانشناختی و اجتماعی و همچنین مبحث مهم جامعه شناسی اوقات فراغت این مسأله را بررسی میکنیم معمولاً این حس خوشایند معلول شرایط پایدار است. بنابراین شادمانی که گاه در برخی پیامکها به صورت طنز یا جوک میبینیم که یک حس خوشایند لحظه ای هم دارند از یک شرایط پایدار سرچشمه نمی گیرند و معمولاً در یک شرایط غیر قابل پیش بینی اتفاق می افتند.


جامعه ما در حال گذار است و مؤلفه هایی مثل فرهنگ و اقتصاد و خیلی چیزهای دیگر معمولاً شرایط باثباتی ندارند و مدام در حال تغییرند. وقتی تاریخ چند دهه اخیر ایران را مطالعه کنید می بینید با تغییر مدیریتها سلیقه های جدیدی اعمال می شود و از نظر حوزه فرهنگی که بحث اصلی ما هم هست شرایط با ثباتی نداریم و تاکنون نتوانسته ایم تعریف درستی از الگوهای فرهنگی در جامعه خود داشته باشیم و نتوانسته ایم درباره آداب و رسوم مان صحبت کنیم و از همه مهمتر اینکه نتوانسته ایم فاصله بین فرهنگ رسمی و غیر رسمی را به حداقل ممکن برسانیم.


شادی حسی ترکیبی از احساس امنیت مالی گرفته تا روابط عاطفی

منظور از فرهنگ رسمی فرهنگی است که از طریق رادیو و تلویزیون و وسایل ارتباط جمعی تولید و تبلیغ و ترویج می شود و منظور از فرهنگ غیر رسمی، آن روابط فرهنگی- اجتماعی و آداب و رسومی است که دور از چشم حکومتها در بین مردم وجود دارد. زمانیکه فاصله بین فرهنگ رسمی و غیر رسمی زیاد شود مردم به خودسانسوری روی می آورند و اینکه عقایدشان را همه جا مطرح نکنند. اینها باعث می شود افراد همیشه نگاه محتاطانه نسبت به پیرامونشان داشته باشند. در این شرایط شادمانی حالت سلبی پیدا میکند در این شرایط مردم بیشتر در ارتباط با وقایع پیش بینی نشده شاد میشوند. اتفاقی در جامعه می افتد و مردم در شبکه های اجتماعی درمورد آن جوک می سازند و شادمانی لحظه ای ایجاد میکنند.


در مورد برنامه شادی مثل خندوانه می پرسم و تأثیری که چنین برنامه هایی ممکن است در روحیه عمومی مردم داشته باشد. دکتر شیری میگوید:« این یک مسکن است. برنامه های شاد تلویزیونی خوبند و به مردم کمک میکند تا کمی عقده های درونی تخلیه شود ولی واقعیت این است که مسکن است. در کشور ما شکل گیری فرهنگ شادی خیلی زمانبر است چون مؤلفه های فرهنگی ناگهان ایجاد نمی شوند. مثلاً فرض کنید به لحاظ اجتماعی یک دوره انقباض فرهنگی داریم و همه چیز محدود می شود و در دوره بعد یکدفعه گشایش داریم. در دوره گشایش یک حس خوشایندی به آدم دست میدهد اما این واکنشی است به انقباض فرهنگی که قبلاً وجود داشته. اما در جوامعی که پایدار و با ثبات هستند در واقع یک ریتم تغییر مشخصی وجود دارد. به این صورت نیست که بگوییم از پس یک دوره بسته به دوره شادی رسیدیم.»


حال با این اوصاف رویکرد نهادهای رسمی نسبت به نهادینه شدن فرهنگ شادی در جامعه ایران چگونه بوده است؟ « ما خیلی سلیقه ای عمل کرده ایم. در بعضی موارد تصمیم گیری برایمان سخت است. مشکلی که در تصمیم گیری های حوزه فرهنگی داریم چندگانگی است که در رأس تصمیم گیری ها و تدوین استراژی های فرهنگی و سیاست گذاری های فرهنگی وجود دارد. مثلاً مجوزی به یک کنسرت داده میشود. در یک شهر این کنسرت برگزار می شود و در شهری دیگر برگزار نمی شود و در شهر دیگری برگزار می شود آخر هم به هم می ریزد.

Mahdi_turkoglu
۳۰تیر
 
۱۷ اقدام روزانه برای اینکه باهوش تر باشید

هوش قابل‌ رشد است و کارهای زیادی برای تقویت آن می‌توانید انجام دهید.


برای باهوش بودن به سه چیز نیاز دارید:

۱. آموزش دیدن برای فرایندهای فکری

۲. داشتن اطلاعات زیاد

۳. تمرکز کردن بر یک مشکل یا ایده


بعنوان مثال، توماس ادیسون به این دلیل می‌توانست روی لامپ برق فکر کند که:

۱. برای اینکه یک متفکر منطقی باشد آموزش دیده بود

۲. درمورد مهندسی برق چیزهای زیادی می‌دانست

۳. روی حل یک مشکل تمرکز کرده بود

Mahdi_turkoglu
۲۵تیر

حتما برای شما هم این سوال پیش آمده است که آدم های ثروتمند این همه سرمایه را از کجا می آورند و چگونه هر چه می گذرد سرمایه آنها بیشتر و بیشتر می شود.

 

اگر فساد مالی و رانت‌خواری را به کناری نهیم، معمولا و به شکل قانونی دو شیوه برای میلیونر شدن وجود دارد. یکی بهره گرفتن از مزایای آقازادگی و فوت “دلخراش” و “نابهنگام” پدری ثروتمند است و دیگری داشتن ایده و پشتکار.

 

نمونه اول میلیونر شدن برای ناپلئون هیل، نویسنده کتاب “بیندیشید و ثروتمند شوید” جذاب نبوده. اما نمونه “افراد خودساخته” موضوع تحقیق و پژوهشی بوده که در کتاب یادشده منتشر شده است. کتابی که از زمان انتشار آن تا به امروز هفتاد میلیون از آن به فروش رسیده ست.

 

میلیونرها هم مثل سایر انسان‌ها “فردیت” خود را دارند. اما آیا می‌توان در بین آن‌ها نکات مشترکی هم یافت؟ مثل عادات مشابهی که الگوی زندگی‌شان باشد؟ اصولا این میلیونرها که به افراد خودساخته شهره‌اند، چگونه انسان‌هایی هستند و چه ویژگی‌هایی دارند؟

 

ناپلئون هیل برای پاسخ به این پرسش‌ها زندگی و کار و کارنامه ۵۰۰ میلیونر را زیر ذره‌بین برده است. خصوصیت بارز همه این افراد توانایی تصمیم‌گیری و عزمی جزم برای تحقق تصمیم‌های‌شان است.

 

میلیونرها شنوندگانی خوب!

 

یکی از ویژگی‌های میلیونرها توانایی فوق‌العاده آن‌ها در شنوایی است. آن‌ها شنوندگان بسیار خوبی هستند. به قول ناپلئون هیل راز اصلی مشترک در همه این میلیونرها را باید در این توانایی جست: گوش‌هایت را خوب تیز کن، چشم‌هایت را هم کاملا باز و دهن‌ات را ببند و بی‌خود حرف نزن!

 

مگر نه آنکه کسانی که خیلی حرف می‌زنند، عملا فرصت زیادی برای‌شان نمی‌ماند که دست به کاری دیگر بزنند؟ حال آنکه عمل مهم‌تر از کلام و حرف است و نتیجه بیش‌تری هم به بار می‌آورد. ریش‌سفیدان هم همواره گفته‌اند که خداوند به آدمی یک دهان داده و دو گوش و حکمت آن هم این بوده که انسان بیش‌تر بشنود تا حرف بزند.

 

نویسنده می‌گوید که حتما آدم باید درباره دست‌آوردهایش حرف بزنند و به جهانیان بگوید که چه کرده است. اما پسندیده آن است که اول کاری بکند و بعد درباره آن حرف بزند.

 

دیگر رازهای مشترک میلیونرها برای پولدار شدن

ناپلئون هیل سایر رازهای مشترک میلیونرها را این چنین دسته‌بندی کرده است:

 

هدف مالی خود را باید هر چه دقیق‌تر تعیین کنید

 

این که بیاییم و مدعی شویم که مایل به ثروتمند شدن هستیم، کفایت نمی‌کند. هدف مسیر را تعیین می‌کند و هر چه هدف دقیق‌تر تعیین شده باشد، مسیر روشن‌تر ترسیم خواهد شد.

 

در زندگی به هیچ کسی هیچ چیزی را به رایگان نمی‌دهند

 

بدیهی است که برای رسیدن به هدف تعیین‌شده باید از خود مایه گذاشت. باید برای خودتان روشن کنید که برای رسیدن به هدف خود حاضر به چه کاری هستید؟ به سخن دیگر حاضرید از چه چیزهایی در زندگی بگذرید. تنها تلاش و پیگیری شماست که دست آخر رسیدن به هدف را می‌تواند ممکن سازد.

 

برای رسیدن به هدفی که تعیین کرده‌اید، حتما زمان مشخص کنید

 

مثلا بگویید که کی می‌خواهید به این هدف دست یابید. عدم تعیین زمان عملا باعث آن می‌شود که زمان تحقق هدف‌تان به آینده نامشخص موکول شود و عملا هرگز به آن دست نیابید.

 

برنامه ای روشن برای این دوره تنظیم کنید

 

حال که هدف و زمان تحقق آن را تعیین کردید، می‌باید برنامه‌ای روشن برای این دوره تنظیم کنید و مسیر را ترسیم کنید. و مهم‌تر اینکه پس از تنظیم برنامه، بدون فوت وقت دست به کار شوید. هیچ چیز بدتر از آن نیست که آدمی برنامه را برای کشوی میز کارش تنظیم کند! مهم این است که برنامه‌ را دقیق به روی کاغذ بیاورید. برنامه‌ای ثبت‌شده در اوهام و تخیل به همان شکل که تنظیم می‌شود، نقض خواهد شد. همه چیز را بنویسید. از همه کارهایی که حاضرید برای رسیدن به هدف انجام دهید و گام‌های برنامه‌ای را که برای رسیدن به هدف تعیین کرده‌اید، دقیق و روشن ثبت کنید.

 

روزی دو بار این برنامه را با صدای بلند بخوانید

 

یک بار صبح‌ها پس از بیدار شدن و یک بار شامگاهان و پیش از رفتن به بستر. خواندن برنامه در صبح‌ها یادآور گام‌ها و اقداماتی است که برای خود تعیین کرده‌اید و شب‌‌ها جمع‌بست همه آن چیزهایی است که در طول روز به دست آورده‌اید.

 

و فراتر از این توصیه‌ها، ناپلئون هیل نکات مشترک دیگری در شیوه و نوع زندگی میلیونرها را تشخیص می‌دهد. مثلا اینکه همه آن‌ها صبح‌ها خیلی زود از خواب بیدار می‌شوند، مرتب و مستمر ورزش می‌کنند، آماده آموختن هستند و برای این کار وقت کافی در نظر می‌گیرند و به گونه‌ای منظم و مستمر با همفکران خود نشست و برخاست دارند و از کمی وقت نمی‌نالند.

Mahdi_turkoglu