پروفسورها

هر چی را که دوست داشته باشید می توانید در اینجا پیدا کنید

پروفسورها

هر چی را که دوست داشته باشید می توانید در اینجا پیدا کنید

مرگ به‌همگی ما لبخند می‌زند، تنها کاری که می‌توان انجام داد این است که لبخندش را با لبخند پاسخ گوییم. "اورلیوس"

طبقه بندی موضوعی

۴۶ مطلب با موضوع «طنز» ثبت شده است

۲۶شهریور

غزلی زیبا در وصف گرانی مرغ (بسیار جالب)

غزلی زیبا در وصف گرانی مرغ (بسیار جالب)

 

مرغ ،آهنگ جدایی ساز کرد
    ناگهان از سفره ام پرواز کرد

    از فراقش قلب بشقابم شکست
    قاشق و چنگال من در غم نشست

    دید او فیش حقوقم را مگر؟
    کاین چنین از پیش من بگرفت پر

    مرغکم رفتی تو از پیشم چرا
    کردی از پیش خودت کیشم چرا

    من به تو خیلی ارادت داشتم
    حشر و نشری با کبابت داشتم

    خاطراتت مانده در کنج اجاق
    سوخت قلب دیگ تفلون از فراق

    ران و بال و سینه ات یادش بخیر
    قلب چون آیینه ات یادش بخیر

    با سس قرمز چه زیبا می شدی
    خوب و دلچسب و دلارا می شدی

    ای فدای ژامبون رنگین تو
    سوپ های داغ و آن ته چین تو

    ناز کم کن پیش ماها هم بیا
    لطف کن ،یک شام، اینجا هم بیا

    دستمان از گوشت دور است ای نگار
    پس تو دیگر اشکمان را در نیار

    زندگی بی تو جهنم می شود
    سکته ،اسبابش فراهم می شود

    ای فدای قُد قُدایت باز گرد
    این دل و جانم فدایت باز گرد

    بی تو باور کن که مردن بهتر است
    از جهان تشریف بردن بهتر است

    از خر شیطان بیا پایین عزیز
    عشوه کم کن ،زهر در جامم مریز

    تازگی از دیگران دل می بری
    هرکه بامش بیش ،با او می پری

    در نبودِ هیکل زیبای تو
    دلخوشم با سنگدان و پای تو

    پس چه شد آن بال های خوشگلت
    لک زده است این دل برای شنسلت

    ذهن یخچالم پُر است از یاد تو
    بازگرد ای خوشگل تو دلبرو

    تخم خود را لا اقل از ما نگیر
    تا که با خاگینه اش گردیم سیر

Mahdi_turkoglu
۲۵شهریور

شعر طنز درباره احسان علیخانی و ماه عسل

شعر طنز درباره احسان علیخانی و ماه عسل

بسم الله الرحمن الرحیم
 
برای          خیلیا         آرام جانی                      برا بعضی مثِ کابوس می مانی
 
تو اجرا که تکی حرفی درش نیست                      کشیدی    برهمه   خط و نشانی
 
بگو رازش   چیه    اینجا    رسیدی                        با سن کم    ,تو   دوران جوانی
 
تو  جمع   مجریا خوش تیپ   ترینی                          گبرلو  ,  فردوسی پور ,  جاودانی
 
یه  روز اجرا   یه  روز تولید  ,  تهیه                         یه  روزی  هم تو پست  کارگردانی
 
نباشی ماه عسل دیگه عسل  نیست                         نکن  تلخ  کام  ما  رحمی  امانی

 

برای     امر      بخشیدن      همیشه                         تو   برنامت   داری   پا  در  میانی
 
صدای    کی   میشه   تیتراژ    بعدی                    یراحی  ,  چاوشی  ,  حامد زمانی ؟
 
سوتی   کم داری   اما   وقتی   میدی                        عجیباً  در  قریب  ,  می ترکانی
 
الهی      سالم    و   سرزنده    باشی                     به هر  وقت  و به  هر جا و  مکانی
 
همیشه   من   هوادارت   می مونم                        یه دونه باشی  ,  احسان علیخانی

 

 

 

شاعر : مجتبی نظری پور

 

منبع:ارسالی کاربر مجتبی نظری پور

 

Mahdi_turkoglu
۲۵شهریور

وقتی در دستشویی گیر افتادید چه می کنید؟ (طنز باحال)

وقتی در دستشویی گیر افتادید چه می کنید؟ (طنز باحال)

 

شهروند نوجوان : گریه و زاری راه می اندازد ومادرش را صدا می زند!

شهروند دهه 70 (مذکر): سر جای قبلی خودش می نشیند. با آرامش آی فون را از جیب شلوار قرمزرنگش درمی آورد و آهنگ «نازنین ناز نکن درو رو کسی باز نکن …» را گوش می دهد!

شهروند دهه 70 (مونث): سر جای قبلی خودش می نشیند. با آرامش آی فون را از کیف رنگی رنگی اش درمی آورد و اپلیکیشن تبدیل موبایل به آینه را فعال می کند. سپس با کمک آینه مشغول زیباسازی صورت خود می شود!

شهروند دهه 60 (مذکر): در فکر این است که آیا پدرش برای تنبیه، در را از پشت قفل کرده است؟! آیا نامزدش که نیم ساعت دیگر سر چهار راه انقلاب با هم قرار داشتند، رابطه اش را با او به هم می زند؟ آیا گشت ارشاد نامزدش را دستگیر می کند؟! آیا مادرش در مورد بویِ بدِ لباس هایش فکر بدی می کند؟! آیا در این لحظه دارند از او فیلم می گیرند تا علیه اش در دادگاه استفاده کنند؟ آیا زنده خواهد ماند؟! آیا … در حالی که همینطور به فکرهایش ادامه می دهد، با نگرانی از جیب شلوار جین آبی رنگش، یک سکه در می آورد و با آن به درِ دستشویی می زند!

شهروند دهه 60 (مونث): در فکر این است که آیا پسرهای هم دانشگاهی اش با او شوخی کرده و در را از پشت قفل کرده اند؟ اگر خواستگارش این موضوع را بفهمد؟! اگر تا شب اینجا بماند و درِ خوابگاه بسته شود؟! اگر به خانواده اش در شهرستان اطلاع بدهند؟! اگر پدرش دیگر اجازه ادامه تحصیل به او ندهد؟! اگر او را مجبور کنند تا با پسرِ مش قاسم ازدواج کند؟! اگر از پسر مش قاسم بچه دار شود؟! اگر مجبور باشد تمام عمرش را خانه داری کند؟! اگر … در حالی که برای سرنوشت شوم خودش گریه می کند از داخل کوله لپ تاپش یک آینه درمی آورد و ریمل های ریخته شده روی صورتش را پاک می کند!

شهروند دهه 50 (مذکر): یاد جوانی های خود می افتد که چقدر پر زور بود و می توانست در دستشویی را از جا بکند! از جیب شلوار پارچه ای خاکستری رنگش، یک ماژیک درمی آورد و روی در دستشویی یادگاری و شعر می نویسد!

شهروند دهه 50 (مونث): به خودش تلقین می کند که برای رسیدن به آرمان های برابری حقوق زنان با مردان، باید این شرایط سخت را تحمل کند. در همین حال سعی می کند تصویر خودش را در کاشیِ سفید دستشویی ببیند و جوش سه روز مانده روی صورتش را منهدم کند!

شهروند زندانی: سعی می کند با یک قاشق چایخوری دیوار دستشویی را خراب کند تا بتوان از مسیر فاضلاب فرار کند!

شهروند روشن فکر: از وقت به دست آمده نهایت استفاده را می کند و از داخل تبلتش مشغول خواندنِ ایبوکِ «جامعه باز و دشمنان آن» (کارل پوپر) می شود!

شهروند روشن فکر نما: یک گوشه ای می نشیند و سیگار می کشد!

شهروند شاعر: شعر می سراید؛ «سمن بویان غبار غم چو بنشینند بنشانند / و با این بو اگر در پشت در مانند، درمانند!»

شهروندن فرهیخته: در هر شرایطی به فرهنگ سازی فکر می کند. از داخل کلاسورش یک روان نویس مشکی درمی آورد و با خط نستعلیق روی در دستشویی می نویسد:

ای دوست، بعد از هر فشار و کِش مکش                           لطفا سیفون بالای سرت را بکش

شهروند متوقع: سیفون را می کشد و می گوید: «بیا اینم سیفون، حالا در رو باز کن بیام بیرون!»

شهروند مهندس: سعی می کند با باز کردن لولای در، از دستشویی خارج شود.

شهروند فیزیکدان: از فرمول فشار (P=F/A) استفاده می کند. شیر آب را تا انتها باز می کند و مسیر آب را به طرف در خروجی می گیرد، سپس با کمک انگشت شستش، دهنهِ شلنگ را تنگ و تنگ تر می کند تا با کم شدن سطح (A) فشار افزایش یابد و بتواند در را سوراخ کند!

شهروند کامپیوتردان: برق دستشویی را یک بار خاموش و روشن (ری استارت!) می کند، سپس دستگیره در را فشار می دهد تا ببیند آیا قفل در باز شده است یا نه؟

شهروند اختلاسی: به نگهبان یک میلیارد رشوه می دهد تا در را برایش باز کند.

پوتین: به مدمدوف زنگ می زند و گرای دستشویی را به او می دهد. بعد از چند دقیقه یک هلیکوپتر نظامی بر بالای دستشویی ظاهر می شود.کماندوها سقف دستشویی را به وسیله موشک آر پی جی منفجر می کنند و با کمک عملیات راپل، پوتین را از دستشویی به داخل هلیکوپتر می آورند! پوتین مدمدوف را بغل می کند و در گوش اومی گوید: «نشون دادی که لیاقت داری باز هم بعد از من رئیس جمهور بشی! دیگه داشتم خفه می شدم!»

دولت: به رئیس دفترش زنگ می زند تا از شهرداری به دلیل ترویج بی بند و باری، تجاوز به حریم خصوصی شهروندان، سوء استفاده از اموال عمومی، گران شدن سکه! افزایش بیکاری، مهاجرت پرستاران و … شکایت کند!

شهروند نگران: با 125 تماس می گیرد.

شهروند خیلی نگران: با 115 تماس می گیرد!

شهروند رِند: نوشته های رویِ در و دیوارِ دستشویی را می خواند و برخی از شماره ها را در موبایلش ذخیره می کند!


شهروند معمولی: کمی در را فشار می دهد، در باز می شود، دستش را داخل روشویی می شورد، آبی به موهایش می زند و خارج می شود!
Mahdi_turkoglu
۲۵شهریور

در این دیار ســـربی ، یک استکان، هـوا نیســــــت

درد و غم و مرض هست؛ یک جرعه ی دوا نیست

مــعشوقه هـــای این شهر بر چهره، مــاسک دارند


احــــــــوال عــــــــاشقان نیز، چندی است روبِه را نیست

فرهـــــــــاد آسم دارد ، خسرو ســـــــــــــیاه سرفه


هیچ آدمی به فـــــکرِ شــــیرین بینوا نیســـــت

"اطفــــــــال و ســــــالمندان" در خــــانه ها اسیرند


ویران شود هر آنجا ، غوغـــــای بچه ها نیســــت

تـــــاوان دیـــــــدن تو ، سنگینتر از جریمه است


من زوجم و تو فردی ، این شهر جــــای ما نیست

Mahdi_turkoglu
۲۴شهریور

جمله های باحال و خنده دار (آخر طنز)



 یکی باید پیدا شود که به مادران سرزمین من بفهماند که اگر شام دیشب خوردنی بود، همان دیشب خورده میشد بعععععله…


♦♦♦♦♦♦♦♦جوکهای خنده دار♦♦♦♦♦♦♦♦♦
 
 
دیشب یه پشه نیشم زد پاشدم دنبالش کردم بالاخره گوشه اطاق خفتش کردم اومدم بکشمش یهوگفت بابا ! راست میگفت من باباش بودم آخه خون من تو رگاش بود ! تا صبح تو بغل هم گریه کردیم !


♦♦♦♦♦♦♦♦جوکهای خنده دار♦♦♦♦♦♦♦♦♦
 
 
داشتیم با مامانم وسایل انباری رو مرتب میکردیم یه دفعه مامانم یه جعبه مدادرنگی ۲۴رنگ قاب فلزی رو از توو کارتون درآورد نگاش کرد و زد زیر خنده!!! گفت: میدونی این چیه؟ اینو خریده بودم هروقت معدلت ۲۰ شد بدم بهت حیف واقعا!!! خاک تو سرت


♦♦♦♦♦♦♦♦جوکهای خنده دار♦♦♦♦♦♦♦♦♦
 
 
دقت کردین !یه مغز گردو میخوری، اندازه 3 تا مغز گردو لا دندونت گیر میکنه!


♦♦♦♦♦♦♦♦جوکهای خنده دار♦♦♦♦♦♦♦♦♦
 
 
ﺧﯿﻠﯽ ﺧﺴﺘﻪ ﺍﻡ!خعـــــــــــــلی
ﻧﻪ ﺍﯾﻨﮑﻪ ﮐﻮﻩ ﮐﻨﺪﻩ ﺑﺎﺷﻢ ! ﻧﻪ!
.
.
ﯾﻪ ﺩﻩ ؛ﺑﯿﺴﺖ ﺩﻗﯿﻘﻪ ﺍﯼ ﺩﺭﺱ ﺧﻮﻧﺪﻡ!


♦♦♦♦♦♦♦♦جوکهای خنده دار♦♦♦♦♦♦♦♦♦
 
 
امتحان وسیله ست، نمره دست استاده، الکی خودتو از اینترنت نندازی بشینی درس بخونی هاااا


♦♦♦♦♦♦♦♦جوکهای خنده دار♦♦♦♦♦♦♦♦♦
 
 
من یه خواستگار داشتم…….
بهش گفتم فعلا میخوام درس بخونم..
بیشعور رفت و دیگه نیومد
اصلن به کلمه "فعلا"توجه نکرد!!!!


♦♦♦♦♦♦♦♦جوکهای خنده دار♦♦♦♦♦♦♦♦♦
 
 
شما یادتون نمیاد یه زمان مد شده بود همه کوبلن می‌دوختن ! حتی مردها !
خدا رو شکر گذشت اون زمان


♦♦♦♦♦♦♦♦جوکهای خنده دار♦♦♦♦♦♦♦♦♦
 
 
یکی از فانتزیام اینه که یه پیرمرد پودار تصادف کنه من برسونمش بیمارستان و نجاتش بدم اونم با بچه هاش مشکل داشته باشه تمام زندگیش به نام من بزنه و بمیره .وقتی بچه هاش منو پیدا میکنن که پولا بگیرن همه چیز بندازم جلوشون بگم بردارید نامردها اونی که با ارزش بود پدرتون بود


♦♦♦♦♦♦♦♦جوکهای خنده دار♦♦♦♦♦♦♦♦♦
 
 
دوستان عزیز بهم مشاوره بدید :
به نظرتون بعد از این که فوق لیسانسم رو گرفتم فلافلی بزنم یا آب هویجی ؟ ؟؟؟ !!!


♦♦♦♦♦♦♦♦جوکهای خنده دار♦♦♦♦♦♦♦♦♦
 
 
دختــره 13 سالشه استاتوس گذاشته خیلی سخته ببینی عشقت دستاش تو دستای کس دیگس
من 13 سالم بود پشت کمدمو به امید پیدا کردن یه راه به سمت سرزمین نارنیا بررسی میکردم


♦♦♦♦♦♦♦♦جوکهای خنده دار♦♦♦♦♦♦♦♦♦
 
 
مجری اخبار رو حذف کنن و به جاش آهنگ "همه چی آرومه" رو بزارن بهتره


♦♦♦♦♦♦♦♦جوکهای خنده دار♦♦♦♦♦♦♦♦♦
 
 
روسری اذیتت می کنه ؟ دلت می خواد وقتی قدم می زنی باد توی موهات بپیچه ؟
وقتی کـفـتر رو کله ات ریــــــــــــــــــــــــــد می فهمی حجاب مصونیت است نه محدودیت
 

♦♦♦♦♦♦♦♦جوکهای خنده دار♦♦♦♦♦♦♦♦♦
 

فرق مدرسه و دانشگاه :
اگه به مدرسه دیر برسی مجبوری بری نیمکت آخر بشینی….
ولی اگه به دانشگاه دیر برسی مجبوری بری نیمکت اول بشینی….
 
 
 
Mahdi_turkoglu
۲۳شهریور

یکی از اصطلاحاتی که زیاد میشنویم و من خیلی علاقه داشتم بدونم از کجا اومده، ” پدر سوخته ” است، دوست داشتم بدونم از کجا اومده و یعنی چی؟

” وقتی که در زمان یزدگرد عربها به ایران حمله کردند و ایران رو فتح کردند، مردم ایران رو که دارای دین زرتشت بودند و آتش پرست و کافر نامیدند و اونها رو مجبور کردند که به دین اسلام روی بیاورند. در این میان گروهی خودشان به دین اسلام گرویدند و گروهی هم از ترس مسلمان شدند، چون می دیدند که افرادی که مسلمان نشوند را میکشند. اعراب افرادی را که مسلمان نمی شدند، مردها و سرپرست خانواده را در آتش میسوزاندند تا دیگران یاغی گری نکنند، و زنان آنها را به کنیزی و بچه ها را برای نوکری و کلفتی می بردند. این بچه ها بزرگ شدند و در خانه اعراب کار میکردند و خود اعراب هم بچه هائی هم سن اونها داشته اند، وقتی ازصاحب خانه میپرسیدند که این بچه تو است (کلفت و نوکرها)، میگفته: ” نه، این پدر سوخته است ” یعنی بچه ما نیست، نوکر و کلفتی است که پدرش در جریان فتح ایران سوزانده شده است و به این نوکر و کلفت ها میگفته اند: “پدر سوخته ”.

Mahdi_turkoglu
۲۱شهریور

طنز بهتر بودنه نرفتن به رستوران 5 ستاره


گارسون : چه میل دارید؟ آب میوه؟ سودا؟ شکلات؟ مایلو (شیر شکلات)؟ یا قهوه؟

مشتری : لطفا یک چای !

گارسون : چای سیلان؟ چای گیاهی؟ چای بوش؟ چای بوش و عسل؟ چای سرد یا چای سبز؟

مشتری: سیلان لطفا

گارسون: چه جور میل دارید؟ با شیر یا بدون شیر؟

مشتری: با شیر لطفا

گارسون: شیر؟ پودر شیر یا شیر غلیظ شده؟

مشتری: شیر غلیظ شده لطفا

گارسون: شیر بز، شیر شتر یا شیر گاو؟

مشتری: لطفا شیر گاو.

گارسون: شیر گاوهای مناطق قطبی یا شیر گاوهای آفریقایی؟

مشتری: فکر کنم چای بدون شیر بخورم بهتره

گارسون: با شیرین کننده میل دارید یا با شکر یا با عسل؟

مشتری: با شکر

گارسون: شکر چغندر قند یا شکر نیشکر؟

مشتری: با شکر نیشکر لطفا

گارسون: شکر سفید، قهوه ای یا زرد؟

مشتری: لطفا چای را فراموش کنید فقط یک لیوان آب به من بدهید

گارسون: آب معدنی یا آب بدون گاز؟

مشتری: آب معدنی

گارسون: طعم دار یا بدون طعم؟

مشتری: ای بمیـــــــــــری الهــــــــی!!

ترجیح میدم از تشنگی بمیرم فقط به شرط اینکه تو خفه شی و گورتو گم کنی


Mahdi_turkoglu
۱۷شهریور

کوتاه ترین متن های سرکاری طنز

کوتاه ترین متن های سرکاری طنز

یکی از تفریحات سالمم تو حموم اینه که برای خواننده های مورد علاقم موزیک ویدیو می سازم


ماستوخیار چیست؟
غذا با درصد کالری بسیار کم که صرفا جهت سرکار گذاشتن معده بکار میرود


اسبه زنگ میزنه سیرک میگه اقا میتونم بیام براتون کار کنم؟ طرف میگه حالا چی بلدی؟ اسبه میگه بیشعور نمیبینی دارم حرف میزنم



• 

ﺟﻤﻌﯿﺖ ﻫﻨﺪ دﯾﮕﻪ ﺟﻮری ﺷﺪه ﮐﻪ
وﻗﺘﯽ ﯾﻪ ﻧﻔﺮ ﻣﯿﺮﺳﻪ اوﻧﺠﺎ ﺗﺎ از ﻫﻮاﭘﯿﻤﺎ ﭘﯿﺎده ﻣﯽﺷﻪ؛  اوﻧﻮر ﻫﻨﺪ ﯾﻪ ﻧﻔﺮ ﻣﯽاﻓﺘﻪ ﺗﻮی اﻗﯿﺎﻧﻮس


بنزینم گرون شد
از این ب بعد باید تو ماشینامون  تف بریزیم


دل شده یک کاسه دوغ  به لبم داغ دروغ  به کنارم تو نمون گمشو با دیگری  اومده


بنام انکه طاووس راافرید تا کلاغی مث تو واس ماقیافه نگیره


پلیس هم نشدیم بشینیم پشت ماشین تو بلندگو داد بزنیم خانوم بفرما بغل


به بابات نگو مشکل بزرگی داری به مشکل بگو بابات کاری واست نمیکنه


مورد داشتیم رفته اصلحه شو گذاشته پشت گردن راننده قطار گفته هر جایی که من میگم میری وگرنه شلیک میکنم


تو ایران خط‌های عابر پیاده به دو دلیل کشیده شده اند:
۱ برای قشنگی خیابون ها
۲ برای مسخره کردن کسایی که از روشون رد میشن



خخخخخخخ تف تق توق شالاپ اوعه اوعه زارت این مراحلی بود از خندیدن من تا کتک خوردن و پرت شدن بیرون از خونه



مخاطب خاص چیست؟
موجودی است که دانشمندان همچنان برای شناختن او در تلاش اند


یکی رو هم نداریم که بهش بگیم
برو پی زندگیت
برگرده بگه زندگیم تویی لامصب


به افتخار کسی که اولین بار خیار شور و گوجه رو با هم تو یه جا به کار برد
خدا خیرش بده


الان رفتم توکوچه سطل اشغالو خالی کنم چشمم خورد به یه صحنه ی دردناک بغضم گرفت نامردا عصری که من خونه نبودم موز خوردن ب من نگفتن


ما که نفهمیدیم دنیا دست کیه?
ولی خب دست هرکی هست دست به دست بچرخونه به ما هم برسه
دو تا کام بگیریم


یواش یواش داریم از شرایط بخور و نمیر به شرایط نخور و بمیر تغییر وضعیت می‌دیم


ﺑﻪ ﻫﻤﻮن ﻧﺴﺒﺖ ﮐﻪ ﭘﺪرا ﺳﻌﯽ ﻣﯿﮑﻨﻦ ﮐﻮﻟﺮو ﺧﺎﻣﻮش ﮐﻨﻦ  ﻣﺎدرا ﺳﻌﯽ ﻣﯿﮑﻨﻦ در اﺗﺎق ﺑﭽﻪ ﻫﺎ رو ﺑﺎز ﺑﺬارن


بعضی پشه هام انگار اشتراک دائمن عزیزم ۲سی سی خوردی؟ برودیگه

 

 

منبع : مجله تکناز

Mahdi_turkoglu
۱۵شهریور

داستان طنز اولین روز کاری

 

داستان طنز و خنده دار اولین روز کاری :

 

نمکستان : مردی به استخدام یک شرکت بزرگ چندملیتی درآمد. در اولین روز کار خود، با کافه تریا تماس گرفت و گفت: ” یک فنجان قهوه برای من بیاورید.”

 

صدایی از آن طرف پاسخ داد: ” شماره داخلی را اشتباه گرفته ای. می دانی تو با کی داری حرف می زنی ؟”

 

کارمند تازه وارد گفت: ” نه ” صدای آن طرف گفت: “من مدیر اجرایی شرکت هستم، احمق”

 

مرد تازه وارد با لحنی حق به جانب گفت: ” و تو میدانی با کی حرف میزنی بی چاره.”

 

مدیر اجرایی گفت: ” نه ” کارمند تازه وارد گفت: «خوبه» و سریع گوشی را گذاشت!!!

Mahdi_turkoglu
۱۴شهریور

تاریخچه تقلب و روش های مختلف آن!! طنز

تاریخچه تقلب و روش های مختلف آن!! طنز
 
این بود که اولین تقلب تاریخ بشری رقم زده شد . البته این تقلب با روش های بسیار ابتدایی بشری رقم زده شد.
 
تاریخچه تقلب از جایی شروع می شود که حسن کچل برای نخستین بار به مکتب رفت. از بد ماجرا ، همان روز امتحان ماهیانه کودکان مکتب بود؛ لیکن حسن کچل از روی تنبلی چشمان چپش را بر روی ورقه ی همزاد انداخت تا نکته ای بس ارزشمند از ورقه ی فوق الذکر دشت کند.

این بود که اولین تقلب تاریخ بشری رقم زده شد . البته این تقلب با روش های بسیار ابتدایی بشری رقم زده شد. البته این تقلب باروش های بسیار ابتدایی (در مقابل ترفند های کنونی ) صورت گرفت . بدین ترتیب که حسن با کلی زور زدن خود را به بالای ورقه ی همزاد رسانید و خیلی راحت مطالب را کش رفت . از آن به بعد تقلب دوران طلایی خود را آغاز کرد .

روش های نوشتاری
1- نوشتن روی کف پا ، پس کله ، پشت گوش و …
2- نوشتن روی دیوار ، روی میز ، پشت نیمکت ، زیر نیمکت ، پشت لباس یا مانتوی دانش آموز جلویی ، …
3- نوشتن به روی دستمال کاغذی ، پاکت نامه ، …
4- نوشتن و لوله کردن تقلب و جاسازی آن در حفره های مختلفی از جمله بینی ، دهن ، گوش ، فک پایین ، دریچه آئورت ، …

روش های باکلاس
1- استفاده از ماشین حساب مهندسی
2- استفاده از موبایل
3- استفاده از آیینه ، موچین ، لوازم آرایشی ، فیلم ، عکس ، …

روش های بی کلاس
1- شیره مالیدن بر سر یکی از بچه درس خون ها
2- خم کردن سر به روی ورقه ی طرف به صورت تابلو

توجه :
اگه در این امر تبحر کافی ندارید ، اصلاً سمت این کار نرید ؛ که عواقبی جز‌ء ضایع شدن و اخراج و تابلو شدن ندارد .تاریخچه تقلب از جایی شروع می شود که حسن کچل برای نخستین بار به مکتب رفت. از بد ماجرا ، همان روز امتحان ماهیانه کودکان مکتب بود؛ لیکن حسن کچل از روی تنبلی چشمان چپش را بر روی ورقه ی همزاد انداخت تا نکته ای بس ارزشمند از ورقه ی فوق الذکر دشت کند.

این بود که اولین تقلب تاریخ بشری رقم زده شد . البته این تقلب با روش های بسیار ابتدایی بشری رقم زده شد. البته این تقلب باروش های بسیار ابتدایی (در مقابل ترفند های کنونی ) صورت گرفت . بدین ترتیب که حسن با کلی زور زدن خود را به بالای ورقه ی همزاد رسانید و خیلی راحت مطالب را کش رفت . از آن به بعد تقلب دوران طلایی خود را آغاز کرد .

روش های نوشتاری
1- نوشتن روی کف پا ، پس کله ، پشت گوش و …
2- نوشتن روی دیوار ، روی میز ، پشت نیمکت ، زیر نیمکت ، پشت لباس یا مانتوی دانش آموز جلویی ، …
3- نوشتن به روی دستمال کاغذی ، پاکت نامه ، …
4- نوشتن و لوله کردن تقلب و جاسازی آن در حفره های مختلفی از جمله بینی ، دهن ، گوش ، فک پایین ، دریچه آئورت ، …

روش های باکلاس
1- استفاده از ماشین حساب مهندسی
2- استفاده از موبایل
3- استفاده از آیینه ، موچین ، لوازم آرایشی ، فیلم ، عکس ، …

روش های بی کلاس
1- شیره مالیدن بر سر یکی از بچه درس خون ها
2- خم کردن سر به روی ورقه ی طرف به صورت تابلو

توجه :
اگه در این امر تبحر کافی ندارید ، اصلاً سمت این کار نرید ؛ که عواقبی جز‌ء ضایع شدن و اخراج و تابلو شدن ندارد .

Mahdi_turkoglu
۱۴شهریور

تفاوت های فرهنگی باخت در ایران و اروپا (طنز)

مربی تیم بازنده شطرنج در ایران:
کورنومنت که افتضاح بود. هوا هم آلوده بود و اسب و فیل ما رو از نفس انداخت. زمین بازی هم به درد گوسفند چرانی می‌خورد.

تیم بازنده شطرنج در اروپا:
امروز روز ما نبود و زیاد هم خوب بازی نکردیم.

مربی تیم بازنده والیبال در اروپا:
امروز تمرکز خوبی روی بازی نداشتیم و تیم رقیب بهتر از فرصت‌ها استفاده کرد.


مربی تیم بازنده والیبال در ایران:
تور که سوراخ بود! توپ که باد نداشت و مربع بود و من نمی‌دانم فدراسیون خجالت نمی‌کشد از این وضع توپ. من واقعا متاسفم برای این ورزش.

 

مربی تیم بازنده منچ و مارپله در اروپا:
مقصر شکست امروز من بودم و دیگر هیچ. به تیم برنده هم تبریک می‌گم.


مربی تیم بازنده منچ و مارپله در ایران:
تاس که اصلا نمی‌چرخید. مارها هم که برای آنها خوش رقصی می کردند و فقط به ما نیش می‌زدند. داوری هم که فاجعه! تماشاگر هم دائم توی صورت ما لیزر انداخت…واقعا یه مشت بووووووق دارند این ورزش را اداره می‌کنند! خاک بر سر ما که آمدیم توی این ورزش. و خاک بر سر تیم مقابل که با این دودره‌بازی‌ها تیم ما را برد و خاک بر سر تماشاگری که اینطوری به بچه‌های ما فحش داد و خاک…

 

مربی تیم بازنده واترپلو در اروپا:
بچه های ما امروز خسته بودند و نشد تاکتیک‌ها به درستی اجرا بشه.


مربی تیم بازنده واترپلو در ایران:
آبش که خیس بود. زمین که موج داشت. تیر دروازه ها هم به اراده تیم مقابل تکون می‌خورد. بازیکنان حریف هم توی آب هر کاری خواستند کردند، آب رو اصلا نمی‌شد بو کرد! توپ هم که لیز بود. من نمی‌دونم واسه چی اصلا ما مسابقه برگزار می‌کنیم.

 

مربی تیم بازنده فوتبال در اروپا:
تیم مقابل امروز خیلی بهتر از روزهای قبل بازی کرد و متاسفانه خط دفاع ما نتونست اونطور که باید ظاهر بشه.


مربی تیم بازنده فوتبال در ایران:
یعنی من …(از انتشار باقی کلمات معذوریم!)

 

Mahdi_turkoglu